سلام
امید دارم که حالتون خوب باشه
من که بد نیستم
البته این روزها یه کمم بدم یعنی خوب نیستم ولی شما زیاد نگران من نباشید آخه بادمجون بم که
آفت نداره شما زیاد غصه منو نخورید آخه حیف شماست شما نباشین کی این نوشته های به شدت
الکی من رو بخونه !!!! آره عزیز زیاد غصه نخور اصلا غصه هیچی رو هیچ وقت نخور آخه قربون
داداش (شاید هم آبجی) این دنیا ارزش زندگی هم نداره چه برسه که بخوای براش غصه بخوری
به هر حال بریم سر حرف اولمون
امروز میخوام یه شعربی معنی مث خودم براتون بنویسم آخه مال خودمه واسه همین میگم بی معنی
تو رو خدا ببین من بدبخت دو ماه دیگه کنکور دارم نشستم شعر میگم بعد هم واسه شما مینویسم
چی کار کنیم دیگه عشق شعریم و البته عاشق شما عزیز که لطف میکنی و میخونیش و بازم لطف
میکنی و برام نظرت رو میذاری
قربون همتون برم من
دعوت
ای رفیق لحظه های بی کسی
ساحل دریاچه دلواپسی
کاش من را میزبان خود کنی
یک شب آیی و به فریادم رسی
نرگس های چشم به راه
ای که گرفتار شدی در خم کوی بی کسی
باز شود چو او رسد قفل در هر قفسی
می رسد از راه کسی پیر مسیحا نفسی
باز شود ز مقدمش لاله بسی لاله بسی
کمندی بر خویش
الهی خسته از دنیای خویشم
کمندی بسته اندر پای خویشم
ز غربت واله و سرگشته گشتم
رفیقی بر دل تنهای خویشم
تورو خدا ببخشید دیگه امروز زیاد وقت ندارم فقط همین دو سه تا دو بیتی رو وقت کردم
انشاا... بعد از کنکور یه قصیده براتون بنویسم اون سرش نا پیدا
عر ضی نیست
در پناه خدا سالم باشید و هیچ وقت خدا رو فراموش نکنید
همین
خسته ترین ؛صبا